|
شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : pardis
رفتم نشستم کنارش.. گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت:بفروشم که چی؟ تا هفته قبل میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد .. بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟ ... گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم... نظرات شما عزیزان:
|