|
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : pardis
خدایا خدا جون خواهش میکنم بازدید این وبلاگو بالا ببر هرکی میاد اینجا نظر بده
امین.
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:45 :: نويسنده : pardis
از یک عاشقِ شکست خورده پرسیدم:
بزرگ ترین اشتباه؟ گفت: عاشق شدن... گفتم: بزرگ ترین شکست؟ گفت: شکستِ عشق... گفتم: بزرگ ترین درد؟ گفت: از چشمِ معشوق افتادن... گفتم: بزرگ ترین غصه؟ گفت: یک روز چشم های معشوق رو ندیدن... گفتم: بزرگ ترین ماتم؟ گفت: در عزای معشوق نشستن... گفتم: قشنگ ترین عشق؟ گفت: شیرین و فرهاد... گفتم: زیباترین لحظه؟ گفت: در کنارِ معشوق بودن... گفتم: بزرگ ترین رویا؟ گفت: به معشوق رسیدن... پرسیدم: بزرگ ترین آرزوت؟ اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت: مرگ مرگ مرگ.... ادامه مطلب ...
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:40 :: نويسنده : pardis
صبح که داشتم بطرف دفترم می رفتم سکرترم بهم گفت: صبح بخیر آقای رئیس، تولدتون مبارک! از حق نمیشه گذاشت، احساس خوبی بهم دست داد از اینکه یکی یادش بود. تقریباً تا ظهر به کارام مشغول بودم. بعدش منشیم درو زد و اومد تو و گفت: میدونین، امروز هوای بیرون عالیه؛ از طرف دیگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشین با هم برای ناهار بریم بیرون، فقط من و شما! خدای من این یکی از بهترین چیزهائی بوده که میتونستم انتظار داشته باشم. باشه بریم. برای ناهار رفتیم و البته نه به جای همیشهگی. برای نهار بلکه باهم رفتیم یه جای دنج و خیلی اختصاصی. اول از همه دوتا مارتینی سفارش داده و از غذائی عالی در فضائی عالی تر واقعاً لذت بردیم. وقتی داشتیم برمیگشتیم، مشیم رو به من کرده و گفت: میدونین، امروز روزی عالی هست، فکر نمیکنین که اصلاً لازم نباشه برگردیم به اداره؟ مگه نه؟ در جواب گفتم: آره، فکر میکنم همچین هم لازم نباشه. اونم در جواب گفت: پس اگه موافق باشی بد نیست بریم به آپارتمان من. وقتی وارد آپارتمانش شدیم گفتش: میدونی رئیس، اگه اشکالی نداشته باشه من میرم تو اتاق خوابم. دلم میخواد لباس مناسبی بپوشم تا امروز همیشه به یادتون بمونه شما هم راحت باشید راحت راحت . در جواب بهش گفتم خواهش می کنم. اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود یه پنج شش دقیقهای برگشت. با یه کیک بزرگ تولد در دستش در حالی که پشت سرش همسرم، بچههام و یه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند که همه با هم داشتند آواز «تولدت مبارک» رو میخوندند. ... در حالیکه من اونجا... رو اون کاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد!!!
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:38 :: نويسنده : pardis
یک روز می بوسمت !
یک روز که باران می بارد، یک روز که چترمان دو نفره شده یک روز که همه جا حسابی خیس خیس است ، یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ شده ، ارامتر از هر چه تصورش کنی ، ...... اهسته می بوسمت....!!! ادامه مطلب ...
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : pardis
دلم برات تنگ شده اما من... من میتونم این دوری رو تحمل کنم... میدونی چرا؟؟ آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده... هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم... رد احساست روی دلم جا مونده ... میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم.... چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن... آره! خودت میدونی....میدونی که همیشه با منی....میدونی که تو، توی لحظه لحظه های من جاری هستی... آخه...تو، توی قلب منی...آره! تو قلب من... برای همینه که همیشه با منی...برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی... برای همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه...هر وقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم....دیگه نمیتونم تحمل کنم...دستامو میذارم رو صورتم و یه نفس عمیق میکشم....دستامو که بو میکنم مست میشم...مست از عطر ت. صدای مهربونت رو میشنوم ...و آخر همهء اینها... به یه چیز میرسم... به عشق و به تو... آره...به تو....اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه...اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم....اونوقت دیگه تنها نیستم حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم.. به این تنهایی دل بستم...حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست...پر از یاد عشقه.. پر از اشکهای گرم عاشقونه
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:30 :: نويسنده : pardis
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : pardis
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:19 :: نويسنده : pardis
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری دوستت دارم!
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : pardis
حرفای یک دیوونه....خدایا ..... خدایا.... خدایا..... از تمام دنیا.....از تمام نعمت هات.....یک چیز کوچیکو میخوام ......البته در نظر بقیه کوچیکه.....اما اون دنیای منه ..... خدایا میشه دنیامو عوض کنم؟؟؟؟؟؟این دنیا...رو بهت بدم .....فقط اونو بگیرم؟؟؟؟؟خدایا این بار رومو زمین ننداز ....قبول کن ارزومو..... خدایا براش بهترین هارو میخوام .....هر کاری براش میکنم تا شاد باشه....تا خوشحال باشه....فقط بخنده....و گزشتشو فراموش کنه.....همون جوری که به من زندگی داد میخوام بهش زندگی بدم..... خیلی دوسش دارم خدایا ....نمیخوام بره....اخه اگه بره دوتا دنیامو میبازم.....دوتاشو ....اگه دنام رفت .....دنیای خاکی رو هم بهت میدم.....همشو میزنم به نام دنیای خودم....همیشگی..... خدایا این بار رومو زمین ننداز ....ارزومو براورده کن......دنیامو بهم بده....ک کاری کن سر قولش همیشه بمونه...همیشه.... خدایا دنیا مو میدی؟؟؟؟؟خدایا من یک مرگ بدهکارم صد تا ارزو میخوام به جاش....به جای صد تا ارزو یکی اونم دنیام باشه....نره هیچ وقت اگه رفت .....اگه بره بدهیتو بهت میدم چون به جون دنیام قسم خوردم..... خدایا .... خدایا..... خدایا.... ارزوم.....یادت نره....
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 22:46 :: نويسنده : pardis
ببین روی زمین افتادم … !
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 22:45 :: نويسنده : pardis
به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده"به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور" شعر" ترانه برد وچشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد.
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : pardis
وقتی کسی رو دوست داری حاضری براش جونتو فدا کنی حاضری دنیا رو بدی فقط یه بار نگاش کنی به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی حاضری رو همه چی حتی رو دفتر زندگیت خط بکشی که حالا پاره پاره شده خیلی چیزا رو مثل غرورت می شکنی تا دلش نشکنه اگه گفتی به این چی میگن؟؟؟ یک عشق واقعی!!
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : pardis
دلم تنگه واسه لحظه های با تو بودن لحظه های عاشقونه زیر بارون باز دوباره تو منو تنهای تنها گذاشتی با کوله باره خاطره زیر بارون جا گذاشتی من هنوز عاشقم انگار عاشق لحظه هایی که بودی کنارم می دونم لحظه هایی که بودش دستات تو دستام اما دلت یه جای دیگه کنار یه عشق دیگه ای خدا ،دل دیوونه هنوزم به یاد اونه اما باز دووم میاره نبازه دل و به تو دلی که بریده از تو دیگه نیس چشم به راه تو
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 19:39 :: نويسنده : pardis
ترجیح مــیدهم همــه را غریبــه صـدا کنم!
تا وقتــی از پشت خنجر میزننـد؛
با خودم بگویم:
بـی خیال..از غریــــــــبـــــــه بیش از ایـن انتظاری نیست...! ... ادامه مطلب ...
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : pardis
مــی خـواهـم داستـانـی از علاقــه ام بـه تــو را بنـویسـم یـکی بـــود ، یـکی … بـی خیال……..!! خــلاصـه اش میشود اینــکـه دوستـت دارم ، لعـنتـی . . . ! ادامه مطلب ...
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 16:48 :: نويسنده : pardis
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ، من نیستم گفت ای دیوانه ، لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم سال ها با جور لیلایت ساختی من کنارت بودم و نشناختی .
ادامه مطلب ...
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 16:11 :: نويسنده : pardis
امروز روزیه که چهارماه پیش ما عزیزیو از دست دادیم عزیزی که برا ما کاری نکرد اما برا خانوادش سوتونی بود که
با رفتنش خونوادش ازهم پاشید پدر مادرش کمرشون شکست حالا حتی خانوادشم کنارهم نیستن که برن
سرخاکش امروز تو دل مادر پدرش غوغاییه خواهش می کنم بخاطر سن کمش بخاطر اینکه یک هفته قبل بیست سالگیش رفت و بخاطر گناهی که کرد براش فاتحه بفرستید تا بلکه عذابش کم تر بشه
امیر جان همیشه در قلب مان می مانی.
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : pardis
دل من حوصله کن
بین این قوم که هر کار ممنوع است.!!؟؟؟
حرفی از "شادی" از منظر این قوم بزن آهنگ ولی
ادامه مطلب ...
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : pardis
دخترم که سرطان گرفت خونه رو درد و غم گرفت . موهای بچم که ریخت ، بی تابی اول حرف زندگیم شد . وقتی که گفت : چرا همه مو دارن و من ندارم گریه ها و بغض های همسرم مهمان ما شد . درد های شبانه بود و گریه های بی امان . بدن نحیف و لاغرش تاب مبارزه نداشت . و او تسلیم شد .
برای همه بچه های سرطانی ؛ کاش هیچ کدومشون تسلیم نشن
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : pardis
من نظر نمیخوام ولی اگه این مطالبو خوندید برای همه ی بچه های مریض دعا کنید ادامه مطلب ...
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : pardis
پای وجدان>معرفت>جون مخاطبای خاصتون بیاید نظر بدید
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 14:42 :: نويسنده : pardis
خدایا
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : pardis
مرد باید وقتی عشقش عصبانیه،ناراحته،میخواد دادبزنه وایسه روبروش وبگه؛توچشام نگاه کن...حالا دادبزن بگو ازچی ناراحتی؟
دختر: شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه ..
امشب رفتم بالا بــ ـسـ لامـ تـ ـیِ اونی که فردا دارم میرم ببینمش
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : pardis
یه مخاطب خاصم نداریم که ما رو اینجوری بغل کنه.
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 14:41 :: نويسنده : pardis
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : pardis
سلام به دوستان عزیزم دلم میخواد یه قسمتی برا داستان ها و حرفای عاشقانه اتون و مشکلاتتون درست کنم
هرکی که دوست داره می تونه داستانشو تو قسمت نظرات خصوصی برام بفرسته تا بذارمش تو وبلاگ
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : pardis
مادر دو بخش دارد و ما هر چه میکشیم از بخش دوم است! در.
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 11:40 :: نويسنده : pardis
اگه بخوای از ته دل به یکی یه سیلی محکم بزنی به کی میزنی
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : pardis
ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اساماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی استرت زندگی است
مي خواهم برگردم به روزهاي کودکي
ادامه مطلب ...
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : pardis
امروزززززززززززززززززززززززززز خیلیییییییییییییییییییییی خوشگذشت چون پروزه اماری داشتم با دوستم رفیتم یه
سری تست به مردم دادیم خیلی خوشگذشت جاتون خالی خیلی شغل جالبی بود اگه زبونم لال خدایی نکرده خدا اون
روزو نیاره کنکور قبول نشم این کاره میشم دعا کنید مدیریت بازرگانی بیارم توروخداااااااااااااااااااااااااااااااااا
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 13:50 :: نويسنده : pardis
افا خیلی نامردید چرا نظر نمیدید میخوام بدونم دوس میدارید یا نه
شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : pardis
رفتم نشستم کنارش..
گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت:بفروشم که چی؟ تا هفته قبل میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد .. بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟ ... گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم...
|